صندلی داغ1
نیکان
یک شنبه 8 شهريور 1394برچسب:عطا، صندلی داغ1, :: 23:52 ::  نويسنده : علی یگانه
صندلی داغ1

سلام : سلام

خوبین/ خدا رو شکر

خودتون رو واسمون معرفی میکنین؟ مصطفی چمران ساوجی

آقا مصطفی کی بدنیا اومدید؟ سی و یکم خرداد سال 1311 توی تهران

کجاهای تهران؟ طرفای خیابان پانزده خرداد بازار آهنگر ها سرپولک

مدرسه هم همونجا ها میرفتین؟ ابتدایی مدرسه انتظاریه نزدیکای پامنار میرفتم

دبیرستان؟ دارلفنون و البرز

بعد کدوم دانشگاه رفتین؟ توی دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل دادم

سال چند بود که فارغ التحصیل شدید؟ سال 36

اا اصلا حواسم نبود ، چه رشته ای ؟ الکترومکانیک

من شنیدم یه سالی هم اونجا تدریس داشتید درسته؟ بله و بعد اون هم با استفاده از بورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریکا اعزام شدم

پس اینکه میگن توی همه دوران تحصیلی شاگرد اول بودید پر بیراه نمیگفتن/ اینجوری میگن

توی آمریکا کدوم دانشگاه رفتین؟ کدوم شهر دانشگاه خوبی بود؟ توی دانشگاه کالیفرنیا معتبر ترین دانشگاه آمریکا برکلی

اونجا چه رشته ای فارغ التحصیل شدید؟ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما

راستی قضیه نمره 22 چیه؟ استادمون مهدی بازرگان بود توی درس ترمودینامیک که میشه گفت سخت به من این نمره رو داد

یکی از سخت ترین درسایی که اون موقع 20 شدید؟ شاید رایانه آنالوگ

(دوستان من دهنم وامونده)

دکتر فعالیت های اجتماعی سیاسیتون رو از کی شروع کردین؟ تقریبا از 15 سالگی با شرکت توی درس تفسیر قرآن آیت الله طالقانی و جلسات استاد مطهری که اون موقع فلسفه و منطق میرفتم و دیگر اساتید

فعالیتتنون توی تشکلات دانشجویی چطوری بود؟ از اولین اعضای انجمن اسلامی دانشجویی دانشگاه تهران بودم

و مبارزات و مسئولیت هاتون از کجا شروع شد؟ توی مبارزات سیاسی دوران مصدق در مجلس چهاردهم تا ملی شدن صنعت نفت شرکت داشتم و از پاسداران نهضت بودم و توی کشمکش های این دوره بعد از کودتای 28 مرداد و سقوط حکومت مصدق به نهضت مقاومت ملی ایران پیوستم و مسئولیت ها علیه استبداد از اونجا شروع شد

توی امریکا هم فعالیت های این چنینی داشتید؟ برای اولین بار با همکاری دوستانی مثل ابراهیم یزدی انجمن اسلامی دانشجویی رو توی آمریکا پایه گذاری کردیم

پس یه جورایی از فعالین و موسسین انجمن اسلامی چه توی ایران و کالیفرنیا بودید

اما دکتر این فعالیت هاتون مانعی برای ادامه تحصیل نشد؟؟ بورس تحصیلیم به عنوان شاگرد ممتاز از طرف رژیم شاه قطع شد

چه ضایه

بعد همین موضوع بود که به مصر رفتین؟ بعد قیام خونین پانزده خرداد سال 42 به همراه برخی دوستان رفتیم مصر

ابراهیم یزدی هم بود؟ بله و البته آقای قشقایی هم تو این قضیه نقش داشتند

واسه چه مدت توی مصر بودید؟ به مدت دو سال سخت ترین دوره های چریکی و پارتیزانی (جنگ های نامنظم ) رو دیدین

زمان کی بود دقیقا؟ جمال عبدالناصر

اینجا چی شد؟ اینجا هم بعد یه مدت مسئولیت آموزش مبارزان ایرانی بر عهده من افتاد

قضیه اعتراضتون به عبدالناصر چی بود؟ ما از همون اول از جریان ملیگرایی جدا بودیم و توی مصر جریانی بود ناسیونالیسم عربی که باعث تفرقه بین مسلمانان میشد و به خاطر همین اعتراض کردیم

نتیجش چی شد؟ ناصر هم گفت که آنقدر این جریان قوی است که نمیتوان به راحتی با آن مقابله کرد و با تاسف میگوید که ما هنوز نمیدانیم که بیشترین تحریکات از سوی دشمن برای تفرقه بین مسلمانان است، ولی به دنبال اون به ما اجازه داد تا آزادانه نظراتمون رو بیان کنیم.

بعد از مرگش چیکا کردین؟ بعد از وفات عبدالناصر ایجاد پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی ضرورت پیدا میکنه و لذا راهی لبنان شدیم

عجب زندگی پر دردسری داشتیدا

توی لبنان تونستید کاری انجام بدید؟ بله با کمک امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن سازمان ((امل)) را بر اساس مبانی اسلامی پی ریزی کردیم

بریم توی ایران

بعد از این که انقلاب پیروز شد و ایران اومدید اولین کاری که کردید یا مسئولیتی که داشتید چه بود؟ تلاش کردم که به سازندگی بپردازم و به تربیت اولین پاسداران انقلاب در سعد آباد پرداختم

و بعد اون؟ به سمت معاونت نخست وزیر انتخاب شدم و تلاشم بر این بود که ماجرای کردستان رو فیصله بدم

قضیش چی بود؟ موفق شدید؟ سپاه شهدای زیادی رو داده بود و از نیرو های اون فقط عده کمی پاسدار مونده بود و شب دیگه همه بر این باور بودن که شهر سقوط میکنه ولی طوری شد که شب سقوط به صبح پیروزی تبدیل شد.

بعد این موفقیت چه شد؟ امام خمینی ره دستور دادند که ارتش 24 ساعته به پاوه خودش رو برسونه

قضیه وزارت دفاع چطوری شد؟بعد همین پیروزی بود که از طرف امام انتخاب شدم

از مجلس بگید واسمون: توی اولین دوره از مجلس مردم تهران رای دادند و وارد مجلس شدم

واسه چی اومدین توی مجلس؟ چه تصمیماتی داشتین؟

تصمیم داشتم در تدوین قوانین و نظام جدید انقلابی بخصوص توی ارتش تلاش خود را انجام بدم تا ساختار گذشته ارتش به اسلامی تغییر کند.

بعد اینکه نماینده شدید پیش خودتون با خدا چی گفتین؟ بالاخره دیگه الان نماینده مردم شدید/

خدایا مردم آنقدر به من محبت کرده اند و آنچنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده اند که براستی خجلم و آنقدر خودرا کوچک میبینم که نمیتوانم از عهده ان به در آیم تو به من فرصت ده توانایی ده تا بتوانم از عهده آن برآیم و شایسته این همه مهر و محبت باشم

خیلی زیبا بود

تا اینجا فکر کنم که جنگ شروع نشده بود

قضیه شورای عالی دفاع چی بود؟ نه ، شورای عالی دفاع از طرف امان انتخاب شدم تا مرتب گزارش ارتش رو بدم و با شروع جنگ رفتم اهواز و ستاد جنگ های نا منظم رو پایگذاری کردم

یه کار مهمی که بخواین واسمون بگید توی جنگ ، چی بود؟ میشه گفت ایجاد هماهنگی بین ارتش و سپاه و نیرو های داوطلب مردمی

بریم سر بخش بعدی برنامه

آقا مصطفی چند تا کلمه من میگم اولین چیزی که به ذهنتون میاد رو بگید

مدرسه جبل العامل: توی لبنان مدیریتش رو داشتم

پروانه : اسم ایرانی همسر آمریکایی من بود که اصلیش تامسن ه بود

فقرا: من خاک کفش فقرا هستم

مرگ: خدایا دردمندم ، روحم از شدت درد میسوزد ، قلبم میجوشد و احساسم شعله میکشد و بند بند وجودم از درد صیحه میزند و تو مرا در بستر مرگ آرامش بخش

23 : 23 سال دور از ایران بودم

مسجد هدایت: جلسات آیت ا.. طالقانی اونجا بود

بل: یه موسسه آمریکایی که تا تیر سال 34 اونجا کار میکردم

سید غروی: کسی که با امام موسی صدر باعث شدن من با همسر لبنانی ام غازه جابر آشنا شم

آقا مصطفی الان 30 خرداد 60 از اینجا رفتی کجا میری؟

دهلاویه سوسنگرد

آقا مصطفی این عکسیه که بچه ها طراحی کردن

تقدیم به شما

خیلی ممنون که اومدید.

در 31 خرداد ماه 1360 در مسیر دهلاویه سوسنگرد بر اثر اصابت خمپاره به سرش شهید میشود و گویی او از همان اول آسمانی بود. و از شهادتش با خبر بود

این نیایش شهید چمران نیم ساعت قبل از شهادتشه:

بسم الله الرحمن الرحیم

من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش می دهد، و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است، و می بینیم که مردان خدا بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند، علی بزرگ را بنگرید که خدای درد است که گویی بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است. حسین را نظاره کنید که در دریایی از درد و شکنجه فرو رفت که نظیر آن در عالم دیده نشده است ، و زینب کبری را ببینید که با درد و رنج انس گرفته است .

درد دل آدمی را بیدار می کند ، روح را صفا می دهد ، غرور و خود خواهی را نابود می کند. نخوت و فراموشی را از بین می برد ، انسان را متوجه وجود خود می کند .

انسان گاهگاهی خود را فراموش می کند ، فراموش می کند که بدن دارد، بدنی ضعیف و ناتوان که، در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچیز و آسیب پذیر است ، فراموش می کند که همیشگی نیست، و چند صباحی بیشتر نمی پاید، فراموش می کند که جسم مادی او نمی تواند با روح او هم پرواز شود، لذا این انسان احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت می کند، سرمست پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود ، بی خبر از حقیقت تلخ و واقعیتهای عینی وجود ، به پیش می تازد و از هیچ ظلم وستم رو گردان نمی شود. اما درد آدمی را به خود می آورد ، حقیقت وجود او را به آدمی می فهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک می کند و دست از غرور کبریایی برمی دارد ، و معنی خودخواهی و مصلحت طلبی و غرور را می فهمد و آن را توجه نمی کند .

خدایا تو را شکر می کنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را  بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم .

خدایا هدایتم کن زیرا می دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است .

خدایا هدایتم کن که ظلم نکنم زیرا می دانم ظلم چه گناه نابخشودنی است .

خدایا ارشادم کن که بی انصافی نکنم زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد .

خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بی احترامی به یک انسان همانا کیفر خدای بزرگ است. خدایا مرا از بلای غرور وخودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم .

خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق وبرق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند .

خدایا من کوچکم ، ضعیفم ، ناچیزم ، پر کاهی در مقابل طوفانها هستم . به من دیده عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال ترا براستی بفهمم و بدرستی تسبیح کنم .

ای حیات با تو وداع می کنم با همه زیباییهایت ، با همه مظاهر جلال و جبروت ، با همه کوهها و آسمانها و دریاها و صحراها ، با همه وجود وداع می کنم . با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم می پوشم. ای پاهای من ، می دانم شما چابکید، می دانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید ، می دانم فداکارید ، می دانم که به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در می آئید ، اما من آرزوئی بزرگتر دارم ، من می خواهم که شما به بلندی طبع بلندم ، به حرکت در آئید ، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید ، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید . این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها ونقشه ها وامیدها ومسئولیتها  را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید .ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید . شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید ، از شما می خواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه ی خود را به بهترین وجه ادا کنید . ای پاهای من سریع وتوانا باشید ، ای دستهای من قوی ودقیق باشید ، ای چشمان من تیزبین وهوشیار باشید ، ای قلب من ، این لحظات آخرین را تحمل کن ، ای نفس ، مرا ضعیف وذلیل مگذار ، چند لحظه بیشتر  با قدرت واراده صبور وتوانا باش. به شما قول می دهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق وابدی آرامش خود را برای همیشه  بیابید وتلافی این عمر خسته کننده واین لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید،آرامشی ابدی.دیگر شما را زحمت نخواهم داد.دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. دیگر فشار  عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد.دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس ،لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.

خدایا! وجودم اشک شده ، همه وجودم از اشک می جوشد ، می لرزد ، می سوزد و خاکستر می شود. اشک شده ام و دیگر هیچ ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم واز وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان وفداکاری از آن سرچشمه بگیرد .

خدایا تو را شکر می کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ  راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است مسح توان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدائی رسید.

والسلام


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نیکان و آدرس ataataee.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: